جهان زیبای من

تولد دوباره من

پنجشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۵:۲۲ ب.ظ

چقدر امروز حالم خوبه. اصلا این روزها شدیدا حالم خوبه ولی امروز خیلی بیشتر خوبم. پنجشنبه ست و من از صبح که بیدار شدم حسی عجیب ولی آشنا در من موج میزنه‌. همان حس هایی که پیش از این فقط در دنیای مجردی درک کرده بودم. آن هم هر پنجشنبه. درست مثل امروز. امروز که اخر هفته ی درون من پر از احساسات نوستالژیک نسبت به وقایعی شده که شاید فقط در خیالاتم اتفاق میفتد!!!!

این اولین پست من بعداز ورود به دنیای جدید است. از دریچه ی دنیای امروزم که به پست های پیش از این نگاه میکنم و آنها را میخوانم حسی جز "بی حسی" نسبت به آنها ندارم. اصلا حتی دیگر دلم نمیخواهد که به آنها فکر کنم. چون امروز نسبت به آنها بسیار‌ بی تفاوتم. اما عمیقا متاسفم برای روزها و شب های بسیاری که میتوانست چقدر رنگین تر از اینها باشد و نشد. چقدر میشد خوشحال تر باشم و نبودم. که غمی عمیق در دلم رخنه کرده بود.

حالا دیگه این چیزا مهم نیست. مهم این است که همین لحظه چقدر حس خوب و رویایی در من بیداد میکنه. تمام چیزی که امروز میخواهم و در انتظارش هستم، سقف خانه ای است که زیر آن غذایم گرم و دلم آرام است. همسرم آنجاست و عشق از ما می بارد. به لطف خداوند مهربان، تا درک این آرزو، چند قدمی بیش نمانده است.

امروز من قوی ترین دختر دنیا هستم. دختری که سخت ترین و غیرقابل باورترین لحظه های دردناک زندگی را پشت سر گذاشت، در حالیکه هیچکس را یارای درکش نبود. فقط خدا را داشت و بازوان ستبر روحش را. شدیدترین جراحت های روحی را برداشت اما با اراده و مصمم، با همان روح زخمی و خونین به راهش ادامه داد، حتی شاید پرتوان تر از قبل. هیچکس جز خداوند نمیدانست با جه حالی هر روز را به شب میرساند و شب را به صبح! من حالا حس قدرت و افتخارم را در وجودم احساس میکنم. احساس میکنم که با مهارِ بی مهارِ مشکلاتم، به درست ترین راه زندگی قدم گذاشتم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۱/۱۱
فریبا Gh