جهان زیبای من

اینم از روزی که گذشت...

سه شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۰، ۰۲:۴۳ ب.ظ

کاش میشد تا خدا پرواز کرد

پای دل از بند دنیا باز کرد

کاش میشد از تعلق شد رها

بال زد همچون کبوتر در هوا

کاش میشد این دلم دریا شود

باز عشقی اندر او پیدا شود

کاش میشد عاشقی دیوانه شد

گرد شمع یار چون پروانه شد

کاش میشد جان ز تن بیرون شود

چشم از هجران او پر خون شود

کاش میشد از خدا غافل نبود

کاش در افکار بی حاصل نبود

کاش میشد بر شیاطین چیره شد

تا رها از بند با این شیوه شد

کاش دستم را بگیرد توی دست

تا شوم از دست او من مست مست

کاش میشد مست باشم تا ابد

سر بر آرم دست افشان از لحد

کاش میشد تا که در روز جزا

شاد باشم از عمل پیش خدا

کاش میشد یک نفس دیدار یار

تا شوم مدهوش ؛ گردم بیقرار

کاش میشد با خدا شد همنشین

جنت و دوزخ ؛ یا اندر زمین

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دیشب تا سحر بیدار بودم.یعنی اصلا خوابم نبرد.بعد از سحر ساعت 5 صبح خوابیدم تا 6:30.بیدار شدم و رفتم کلاس.انگار غم عالم روی دلم بودناراحت.از ساعت 7:30 صبح تا 6:15 بعدازظهر کلاس تست داشتمگریه.رسید به ساعت زیست.ساعت 11 صبح بود.انگار دیگه روی صندلی ام بند نمیشدم،هی از این طرف به اون طرف لم میدادم.چشمام دو دو میزد.اون قدر که خمیازه کشیده بودم فکم داشت پایین میومدآخ.به شدت هرچه تمام تر خوابم میومدخواب.

ساعت 12:30 کلاس تموم شد.همه-به غیر از 4-5 نفر-از کلاس رفتن بیرون.هوا هم خیلی گرم بود.از خرشانسی زیاد ما امروز همه کولرهای گازی ازکار افتاده بودن.سرم رو گذاشتم روی میز و نفهمیدم کی خوابم برد!توی تمام این 11 سالی که درس خونده بودم اولین باری بود که سر کلاس خوابیده بودم.چشمام رو که باز کردم ساعت راس 1 ظهر بود.خیلی تعجب کردم.اما نمیدونم چرا اون نیم ساعت خواب خیلی چسبید.خواستم برم برای نماز که یادم افتاد خواب بودم و وضویی که گرفته بودم باطل شده.خیلی سخت بود که بخوام اون جاوضو بگیرم،مخصوصا امروز که کارگرها درست مقابل وضوخونه داشتن کار میکردن و آخرش مجبور شدم مقنعه ام رو توی یکی از توالت ها عوض کنم.

به هر حال مهم این بود که سر کلاس بعدی دیگه خواب آلود نبودم.امروز همزمان 2 تا خبر خیلی خیلی خیلی خوشحال کننده به گوشم رسید که الان توی پوست خودم نمی گنجملبخند.کلی با این خبرا حال کردم.الان فقط در انتظاااااااااااارم...هورا 

 

نظرات  (۸)

سلاماگه تو هم دوست داری تا با ما باشی ومیخواهی که دربعضی موارد که لازمه این جنس مذکر باشه که بیاد طرف تو نه اینکه تو بری.و اینکارو دوست نداری که تو منت کش اونا باشی ولی گاهی انجام میدی و اذیت میشی بگو تا تو لینک دوستام قرار بدمت.مادوست داریم که با هم باشیم.در ارامشی که لایقمونه بجای دویدن دنبال اوناماازجنس مذکرمنت نمی کشیم التماس نمی کنیم عشق را گدایی نمی کنیماومدی اصول رو بخون.
سلام.ای خدا: کاش می شد در هوای کوی تو / پیچکی باشم به دور نور تووبلاگ خوبی دارین...شما رو  لینک می کنم و به امید خدا مطالبمون برای همدیگه مفید باشه...برای همه دعا کنیم...
ای بابا بیخیال درستابستونو باید خوش بوددرس چیه !آدم درسو واسه خوش بودن میخواد نه زجر کشیدن .نمیگم اصلا درس نخون اما این کارم که از 6.30 صبح بزنی بیرون واسه کلاس تستو اینجور مزخرفات که همشم بخاطر کنکور لعنتیه خود آزاریه !
پاسخ:
خودمم دل خوشی ندارم اما چه میشه کرد؟نابرده رنج گنج میسر نمی شود.
۱۹ مرداد ۹۰ ، ۰۶:۵۱ عاشقانه ها
ممنون که لینکم کردی با اسم عاشقانه ها لینک کنمن با اسم چی لینک کنم فریبا خانم؟
۱۹ مرداد ۹۰ ، ۰۶:۵۴ عاشقانه ها
من هم لینکت کردم!
۱۹ مرداد ۹۰ ، ۰۷:۰۰ عاشقانه ها
من بیشترانگار شما خیلیاهل درس خوندنی؟داشتن گنج درس هستی؟
سلام فریبامرسی از تو من لینکت کردم
سلام .وبلاگ خوبی داری بهت تبریک میگم یه سری هم به وبلاگ من بزن اگه دوست داشتی خبرم کن تا لینکت کنم