جهان زیبای من

رمضان مبارک !

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۴ ق.ظ

چه حس و حالی داره ماه رمضون . بخصوص سالهای اخیر که همیشه با تعطیلات تابستون همراه بوده .

زیباترین و پر اتفاق ترین ماه رمضون هایی که این سالها داشتم مربوط میشه به سالهای 86 - 87 - 89 و 90 .

سال 86 رو دوست داشتم بخاطر آدمایی که برای اولین بار با این دقت اونا رو میشناختم و میدیدم . و از اون بین ، یک نفرشون بود که بیشتر از همه ذهن منو به خود مشغول کرده بود . اون سال ، درونم غوغایی بود که فقط فرزانه جون قلب میدونه و فقط اون درک میکنه .

سال 87 رو بخاطر یه اتفاق خیلی بزرگ که به جز ماه رمضون ، همه تابستون 87 رو برای من به زهرماری تبدیل کرد که امروز برام شیرین ترین خاطرست .

و اما سال 89 تنها بخاطر دنیای پر رمز و راز 16 سالگی دخترانه ام . دنیایی پر از تحول و تفاوت که هیچ دختر 16+ سال نیست که این سن رو با همه اتفاقات درونش از یاد ببره . دنیایی پر از حماقت و شیرنی . هر چه بیشتر در این حماقت دست و پا بزنی دنیایت شیرین تر و خاطره انگیز تر است . حماقتی اما کاملا بی خطر ! یا شاید آتش زیر خاکستر .

سال 90 هم که تنها دلیل باقی موندنش در قلبم این وبلاگه . این وب رو مهندس فرزانه جونم قلب اون سال در ماه رمضون به من هدیه داد قلب . همون سالی که تابستون نداشتم . هر روز از صبح تا غروب کلاس کنکور میرفتم . دنیای وبلاگ نویسی رو دوست داشتم . برای آینده وبم خیلی نقشه میکشیدم . اما اون ذوق بعد از حدود دو سال نابود شد تا جایی که امروز و در این لحظه که جملات این پست رو تایپ میکنم هیچی ازش باقی نمونده . نه حتی یک ذره از خاکسترش . امروز من بین این وبلاگ و دفتر سبز خاطراتی که در کمدم دارم هیچ تفاوتی قائل نیستم . جایی فقط برای خودم . ماه رمضون سال 90 بعضی روزا نزدیک افطار که میشد با فرزانه میرفتیم پشت بوم . کتاب و مجله میخوندیم . حرف میزدیم . از توی خیابون آدمایی رو نگاه میکردیم که همگی با دستای پر میرفتن خونه هاشون . گاهی با نسیم های بی حال تابستون بوی غذاهای مختلفی رو حس میکردیم که از خونه همسایه ها میومد . دلمون میخواست موقع افطار بریم خونه همه اون مردمی که دستشون چیزی بود یا بوی غذاهاشون میومد . دلمون میخواست پشت بوم همیشه در همون ساعت افطار باقی می موند . یادش بخیر ! یه شب فرزانه ساعت 12 نیمه شب طبق عادتش رفت کنار در پشت بوم که درس بخونه . همون جایی که بین 4 طبقه آپارتمان ، تنها جایی بود که به قول خودش کسی مزاحم درس خوندن و تمرکزش نمیشد که البته بازم میشد :) منم باهاش رفتم . هوا بارونی بود . گاهی شدت میگرفت و گاهی کم میشد . فرزانه تا سحر درس خوند و بعدش توی اون تاریکی سحر باز هم رفتیم و خونه هایی رو نگاه کردیم که چراغ هاشون روشن بود و از توی بعضی از پنجره ها حتی آشپزخونه و کارکردن خانم هاشون پیدا بود . یکی از همین خونه ها این قدر به ما نزدیک بود که حتی صدای ظرف ها و باز و بستن در یخچالش هم میومد . اما توی تاریکی شب کسی ما رو نمی دید . اون روز همون روزی بود که فرزانه برای بار دوم توی آزمون شهر رانندگی رد شده بود و کارت ملی اش رو هم گم کرده بود و با هزار نذر و نیاز پیداش کرد . یادته فرزانه ؟ آبروی اون رفتگره ؟؟؟!!! یادته وقتی برگشتی آموزشگاه و دیدی کارت ملی ات نیست با ماشین مربی خودت که اون ساعت هنرجو داشت برگشتی میدون 92 نارمک و با اون همه استرسی که داشتی هنرجوئه هم تازه کار بود و با هر گازی که میداد ماشین رو خاموش میکرد تا بالاخره مسیر 20 دقیقه ای رو بعد از یک ساعت بهش رسید . اون شب چقدر حالت گرفته بود . دفعه ی بعدش که بالاخره قبول شدی چقدر ذوق مرگ بودی . وقتی برگشتی شیرینی قبولیت هم گرفته بودی . دقیقا یادمه 17 شهریور بود . همون روزی که آخرین کلاس کنکورم در تابستون برگزار میشد . کلاس فیزیک بود .به همون مناسبتی که اون قدر خوشحالم کرده بود این پست رو گذاشتم . همون روزی که چند روز بعدش با عمه اینا رفتیم مشهد . اون سفر به یادموندنی .

یادته فرزانه ؟ عنوان این پست تو رو یاد چی میندازه ؟ ( رمضان مبارک ! ) با همون لحنی که خودت میدونی .

اینایی رو که گفتم فقط من و تو میفهمیم . اینایی که حتی یک قطره از دریای خاطرات اون سال نمیشه .

نظرات  (۱۰)

چرا دوشنبه روزه نیستی؟
پاسخ:
چون شنبه مصرف قرص های ضدبارداری رو قطع میکنم :)
ضیاء بصر جسمت رو درمون کرد ولی روحت رو بیمار
پاسخ:
منم دقیقا به همین موضوع اشاره کردم همی . کاش روحمم درمان میکرد آن امید قلب . به قول شاعر : دردم تویی ... درمانم نیز تویی دکتر جونم :(((
سلام تبادل لینک؟؟؟
سلام / متنتو نخونده بودم ، خوندم درسته مخاطب داشت ، اما خوندنی بود ، شما هم لینک شدید
سلام فریبا خانوم خیلی بی معرفت شدی هر چی که سرت شلوغ باشه یه نطر دادن که وقت نمیگیره منتظرت هستم در ضضمن این اهنگت خیلی پاییزیه قشنگه ولی منتظرتم زود بیا
سلام فاطمه جون میتونم بپرسم چی میخونیبن؟
پاسخ:
فاطمه ؟!!!! اگه منظورت فریباست ، مامایی میخونم .
با سلام خدمت شما وبلاگ نویس محترمانصافا وبلاگ زیبایی دارین.این رو جدی میگم...امیدوارم موفق باشین. ممنون میشم منو لینک کنی به اسم عکس های جدیدhttp://aks2ni.ir/خبر بده تا لینکت کنم
با سلام خدمت شما وبلاگ نویس محترمانصافا وبلاگ زیبایی دارین.این رو جدی میگم...امیدوارم موفق باشین. ممنون میشم منو لینک کنی به اسم عکس های جدیدhttp://aks2ni.ir/خبر بده تا لینکت کنم
با سلام خدمت شما وبلاگ نویس محترمانصافا وبلاگ زیبایی دارین.این رو جدی میگم...امیدوارم موفق باشین. ممنون میشم منو لینک کنی به اسم عکس های جدیدhttp://aks2ni.ir/خبر بده تا لینکت کنم
چقدرررر این عکسا رو دوست دارم. هر کدومش منو میبره به یه دنیای دیگه... با نگاه کردن به هر کدومشون میتونم ساعتها رویا بافی کنم. دقیقا همون چیزی که روحم نیازه داره تو این عکسا هست.
پاسخ:
تو لپ تاپ تو قالبم رو درست نشون میده ؟ عکسها زیر هم هستن ؟