جهان زیبای من

هزاران تولد

دوشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۵۲ ب.ظ

از انتشار اخرین پستم چقدر میگذرد!

بیش از چهار ماه گذشته ست و در این چهار ماه چه ها که نشد...

سال خورشیدی, نو شد.

خاطره بازی های نوروز بوقوع پیوست.

پس از تحمل روزهای ازگار و سختی که همتای آن را نه در گذشته و نه در آینده داشتم, با یک جشن عروسی مفصل و دلخواه, برای همیشه انشالله به خانه سپیدِ بخت رفتم و نفس راحتی به بلندای گویا زندگی ابدی از سینه بیرون دادم.

همراه همسر نازنینم بعنوان ماه عسل به سرزمین های مقدس, شناسنامه شیعیان, به زیارت خاک قدوم مطهر و جای پای سرور و سالار شهیدان و برادر رشیدش, امامان بزرگوار عسکریین, پدر و پسر شاه ایران, امیر جمیع مومنین و سرور شیرمردان و دلاورمردان عالم, و از همه مهمتر مکان های مقدسی که عطر وجود امام زمان را دربر دارد و آن مقام و محراب مقدس حضرت در مساجد مقدس کوفه و سهله, نیز قبرستان مطهر وادی السلام و عطر دل انگیز ارواح مومنین, مشرف گشتیم و از آن پس شوقی ابدی در دلم باقی خواهد ماند تا دگربار آن رایحه الهی را با سلول های تنم درک کنم.

یک ماه روزه داری و عبادت را پشت سر گذاشتیم.

برای اولین بار به سفر کاشان و قمصر و نیاسر و روستای زیبای ابیانه رفتیم.

برای پنجمین بار خاله شدم و هر روز دلم برای پرطلای جوجه ام تنگ میشه.

از همه مهتر اما...

و اما...

و اما...

من درمان شدم.

من برای همیشه از اسارت آن همه رنج و محنت به یاری و منت و لطف پروردگاری که همه چیز در سیطره قدرت و اراده آن رحمان رحیم است, رها شدم.

این روزها چقدر خوب معنی زندگی را می فهمم.

چه تغییراتی که نکردم.

چه فراز و فرودها که با ازدواج در این یک سال و اندی, طی نکردم. گویا که تندیسی از من بلورین و درخشان به نمایش درآمد تا بتوانم بهترین مدل از خودم را در زندگی ام ارائه دهم.

چه غروب هایی که منتظر ماندم تا بیاید.

از همان غروب ها که عطر غذای شب و سوت کتری و چای تازه دم و میوه و عصرانه, همراه منی که با هزار ارایش و پیرایش اماده شدم, جملگی در انتظار آمدن یار و ساختن یک شب رویایی هستیم.

خدایا

چگونه سپاسگزارت باشم با این بهشت زمینی که برایم خلق کردی؟ چه بگویم که آن همه سال رنج و مشقت و تاریکی, این چنین پروازم دادی؟؟؟ دیگر چه بگویم...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۲۰
فریبا Gh