جهان زیبای من

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

این مدتی که رفتم سرکار، بیشتر از انچه فکرش را میکردم تجربه کسب کردم. اما این تجربیات تنها مربوط به کارم نبود. مربوط به همه چیز میشد. به خودم, به همکارانم, به مردمی که در هر سطحی از فرهنگ و شعور هر روز می امدند و می رفتند...
حقیقت آن است که انعطاف پذیر بودن مهم ترین لازمه ی کار من هست و من به شدت انعطاف پذیر بودم اما... شرح آن از حوصله و قدرت قلم من خارج است که بگویم چه چیزهایی دستگیرم شد!
به یاد اولین روزهای کارورزی افتادم. همان زمانی که مانند یک طفل تازه راه افتاده, مدام زمین میخوردم و دوباره به سختی می ایستادم. حس میکردم, دارم خیلی جاها زمین میخورم و باید به سرعت بلند میشدم تا آن سیستم آکنده از نا آرامی را از دست ندهم.
با تمام این اوصاف, خوب ترین لحظه ها این است که جایی با دانش و اگاهی ام, به کسی که نیازمند است یاری رسانم.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۵۱
فریبا Gh