جهان زیبای من

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

"واسه این تنهایی, بهت اصلا نمیاد که مقصر باشی


تو با این زیبایی, نمیتونی از عشق متنفر باشی..."


با اعتماد به نفس تمام میگم که این بیت از ترانه "محسن چاوشی" خود منم!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۵۸
فریبا Gh

دلم را که سرشار شده از بی قراری, در خیالم آرام نگاه داشتم. شاید که به این طریق, خود را فریب دهم و خیال کنم که همه چیز خوب است. اما ثانیه ای بعد, همان دریای متلاطم درونم, با یاد "روزی", امان میگیرد. همان که تنها در دستان خداوند است. وقتی به خدا فکر میکنم آرام میشوم. وقتی به یاد میاورم که زمام همه امورم در دست خداست -و نه بنده هایش- از هر کسی با ایمان تر میشوم.

+ این روزها عشق صبح های من "باشگاه پیلاتس" شده.

+خدا کنه آدم برفی که درست کردم, به این زودی ها آب نشه.

+کاش من هم در خوشحالی بچه های مدرسه یا حداقل دانشجوها شریک بودم. مدت ها دلتنگ تعطیلی های بعد از برف بودم.

+ اینستا و تلگرام و توئیتر و ... پر شده از برف و برف بازی. یکی به گوش این بنده های خدا برساند که ما هم برف را دیدیم و بازی کردیم. گزارش های "حسینی بای, خبرنگار واحد مرکزی خبر" که توی پارک ها و خیابان های تهران با ذوقی شبیه کودکان دبستانیِ تعطیل, برای هر سانس خبری از برف بازی مردم گزارش تهیه میکند کم بود, حالا باید شاهد فیلم و عکس های تک تک آدم هایی که میشناسیم و نمیشناسیم هم باشیم. بهترین گرینه, آن است که فضای مجازی را تعطیل کنی و با لذت های شخصی ات تنها بمانی.

+ براستی هیچ چیز از این لذت بخش تر نیست که وسط برف ها بنشینی و لیوانِ چایِ داغِ تازه دم, هورت بکشی و گونه های قرمز و سردت را در بخارش گرم کنی.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۴۸
فریبا Gh

تو بیا فروغ آرزوها

که رنج جستجو را پایان, تویی

تو بیا که بی تو آه سردم

که بی تو موج دردم

درمان, تویی..

_____________________________

این شعر زیبا, با آن که بارها توسط خواننده های مختلف اجرا شده, اما اجرای "علیرضا صارمی" در مسابقه "استیج" بی نظیر بود. بخصوص همین عبارت ها که اوج صدای بم و قدرتش رو نشون میده.

دیشب خواب مرگ میدیدم. فهمیدم که چقدر از مرگ میترسم. انقدر که در خواب هم راضی نمیشدم با عزراییل روبرو بشم و هراس دیدار دنیای جدید, وچودم را گرفته بود!!! و همین باعث شد که فکر کنم چرا باید از مرگ بترسم؟! مرگ اتفاق جذاب و تکرارناشدنی است. این ما هستیم که مرگ را برای خود, ناخوشایند میکنیم. فقط کافیست دلمان را قدری برای "الله" بتکانیم و از غبار معاصی, پاک کنیم. واقعیت این است که هرچقدر هم این کار را تکرار و تمرین کنم, باز هم زمانی که به مرگ و بسته شدن تمام درهای امید فکر میکنم, حسرتی عمیق در من می نشیند که چرا بیشتر نه؟! و این روحیه بی نهایت طلبی, اخر مرا از پای درمیاورد. آن هم برای شخصیت "کمال گرایی" چون من که در کنار هم نور علی نور میشه.

برای آرامشم همین بس که بدانم خداوند, "بهترین" تقدیر را برایم رقم زده است.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۰۵
فریبا Gh