جهان زیبای من

تجربه کار

چهارشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۸:۵۱ ب.ظ
این مدتی که رفتم سرکار، بیشتر از انچه فکرش را میکردم تجربه کسب کردم. اما این تجربیات تنها مربوط به کارم نبود. مربوط به همه چیز میشد. به خودم, به همکارانم, به مردمی که در هر سطحی از فرهنگ و شعور هر روز می امدند و می رفتند...
حقیقت آن است که انعطاف پذیر بودن مهم ترین لازمه ی کار من هست و من به شدت انعطاف پذیر بودم اما... شرح آن از حوصله و قدرت قلم من خارج است که بگویم چه چیزهایی دستگیرم شد!
به یاد اولین روزهای کارورزی افتادم. همان زمانی که مانند یک طفل تازه راه افتاده, مدام زمین میخوردم و دوباره به سختی می ایستادم. حس میکردم, دارم خیلی جاها زمین میخورم و باید به سرعت بلند میشدم تا آن سیستم آکنده از نا آرامی را از دست ندهم.
با تمام این اوصاف, خوب ترین لحظه ها این است که جایی با دانش و اگاهی ام, به کسی که نیازمند است یاری رسانم.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۶/۰۸
فریبا Gh

نظرات  (۱)

۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۰۴ ❤خانوم یار❤ ❤آقای یار❤
سلام فریباجان حالت چطوره خوبی آرزوهستم چه خبراخانوم
ازبلاگفاتاپرشین بلاگ الانم ک بیان کجایی نیستی چقدمن هی بایدبگردم تاتوروپیداکنم اخه☺
راستی من باردارشدم زایمان کردم الان یه پسریه ماهه دارم 
پاسخ:
سلام عزیزم. ممنونم که به یاد من بودی. چقدر خوشحال شدم که مادر شدی. انشالله همیشه شاد و خوشبخت باشید.
پرشین بلاگ خیلی داغون شده بود. مجبور شدم وبم رو به اینجا منتقل کنم. ولی با محیط اون طرف خیلی بیشتر انس داشتم. حس میکنم چیزی رو از دست دادم.